از کنکور تا کنکور(بخش اول)-قبولی کنکور ارشد مهندسی پزشکی

تصور موفقیت (قبولی کنکور ارشد مهندسی پزشکی)

قبولی کنکور ارشد مهندسی پزشکی یک موفقیت که خیلی از ماها دنبالش هستیم.!

قبولی کنکور ارشد مهندسی پزشکی

مدت ها بود که قصد داشتم تجربیات خودم و دیگر داوطلب ها را به شکل داستان برای بقیه داوطلب ها عنوان کنم.
داستانی که پر از اتفاقات جذاب و مهیجی است که ممکن است فقط برای من اتفاق افتاده باشد
اما این امکان هم وجود دارد که داوطلبان بسیاری نیز با ان برخورد کرده باشند.
از انجایی که این بیان این داستان ممکن است خیلی طولانی باشد سعی میکنم ان را در چندین بخش ارائه دهم.

هدف نهایی من این است که

  این داستان و بیان چالش هایی که در طی مدت پشت کنکور بودن برایم پیش امده
و نحوه برخورد با انها را بیان نمایم تا بتواند راهنما و گره گشای بقیه داوطلبان باشد.
وقتی در مورد قبولی کنکور ارشد مهندسی پزشکی صحبت میکنم در واقع در از تجربه دو بار کنکور دادن صحبت میکنم.
در تمام مدتی که پشت کنکور بودم هر روز برایم اتفاق جدید و تازه ای رخ می داد که برخی شیرین و برخی تلخ بودند.
زمانی که اولین بار به شکلی جدی به کنکور ارشد فکر کردم و درباره ان با بقیه صحبت کردم

در فصل تابستانی بود که من تازه ترم ششم دانشگاه را به اتمام رسانده بودم.

من که دو ترم تحصیلی پیش رویم داشتم و از طرفی بعد از فارغ التحصیلی مشمول خدمت سربازی هم میشدم.
فکر به این که تا این باید مثل خیلی از همکلاسی هایم باید شاغل باشم و نبودم
و از طرفی انجام کارهای غیر مربوط به رشته ام استرس و نگرانی ام را روز به روز بیشتر میکرد.

تابستان

زمانی است که کمتر داوطلبی برای کنکور ارشد میتواند به طور جدی و با انگیزه بالا و اراده و پشتکار زیاد درس بخواند.
من هم از قاعده نباید دور می بودم اما فکر به اینکه ترم پیش رو باید 20 واحد کامل برمیداشتم
و کنکور هم بهمن ماه برگزار میشد رهایم نمی گذاشت از طرفی تصور جایی به جز دانشگاه خودم
که مقطع کارشناسی را در آنجا پشت گذاشتم را بتوانم قبول کنم دیوانه ام میکرد.

من به طرز دیوانه واری عاشق دانشگاه و محیطش و امکاناتش با تمام کاستی ها و کمبود هایش بودم.

در تمام مدتی که در مقطع کارشناسی تحصیل میکردم حتی یک روز را هم از دست نمیدادم
و با تمام مشکلات سعی میکردم از همه چیزی لذت ببرم.
و مداوم به قبولی کنکور ارشد مهندسی پزشکی فکر میکردم

من جدا از دانشگاه عاشق رشته خودم هم بودم و مشکل دیگرم این بود که نمیتوانستم به رشته ای غیر از رشته و گرایش خودم فکر کنم.
همه این موارد در کنار اینکه دانشگاه ما چه رتبه ای را برای کنکور ارشد پذیرش میکرد تقریبا اعصابم را ویران میکرد.

اما به عادت همیشه قبل از شروع هر کاری در موردش حسابی فکر کردم و تحقیقات لازم را انجام دادم

تا حداقل بدانم باید برای چه چیزی بجنگم و بدانم که چقدر باید مبارزه کنم و چقدر انرژی بگذارم.
گاهی اوقات داوطلب تصور خوبی از چیزی ک میخواهد نداردم.
با داوطلبی صحبت میکردم که تصور میکرد تمام دانشگاه های تهران در سطح هم
یعنی حتی نمی دانست ممکن است بین دانشگاه اول تهران تا آخرین دانشگاه تهران
در حد 2000 رتبه فاصله باشد و این یعنی تصور غلط.

همیشه بزرگترین قدم برای هر کاری شروع ان کار است

این جمله را ممکن است بارها شنیده باشید من هم ان را چند بار شنیدم و
در تمام مراحله زندگی سرلوحه کار خود قرار دادم.
با تمام برنامه ریزی ها و کارهایی که سعی کردم از ابتدا درست و بی نقص انجام دهم
باز هم نگرانی اینکه ممکن است نتیجه لازم را نگیرم خواب و خوراکم را بهم ریخته بود.
حتی گاهی تصور میکردم که برای جدایی از دانشگاه فقط باید سعی کنم در دو ترم باقی مانده هم هر کاری دلم میخواهد انجام دهم،
باز هم فکرم را بهم ریخته بود.
من هدفم قبولی کنکور ارشد مهندسی پزشکی دانشگاه صنعتی شریف بود

نمیتواستم به راحتی از ان دانشگاه با ان همه خاطرات دلم بکنم.

نمی توانستم ان همه خاطرات را به سرعت فراموش کنم.

حتی ان دو ترم باقی مانده هم برای وداع احتمالی با دانشگاه کافی نبود.
چند بار که غرق در افکار خودم در یکی از پارک های دانشگاه نشسته بودم و به برگ ها سبز و زیبای درختانی را تماشا میکردم
که سالها است در زمین ریشه دوانده اند دنبال راهی میگشتم که بتواند قوت قلبم را بیشتر کند و بتواند قبولی ام را تضمین کند.
هر از چند گاهی نگاهم به قسمت های مختلف پارک می افتاد
و برای چیزهای که میدیدم تصوری در ذهنم می ساختم.

تیرماه بود.

هنوز برخی از امتحانات در جریان بودند.امتحانات ترم من تمام شده بودن اما دلم نمی امد دانشگاه را ترک کنم.
من واقعا از وقت گذراندن در دانشگاه لذت می بردم و میزان وابستگی ام به دانشگاه قابل وصف نبود.
در پارک که نشسته بودم بعد از تماشای درختان چند پسر و دختر را دیدم که داشتند با هم صحبت میکردند
و برای هم اتفاقات روزمره دانشگاه را تعریف می کردند.
از اینکه چگونه با همکلاسی دست به یکی کردند و استاد خود را سرکار گذاشتند و کلی خندیده اند.
من هم گاهی اوقات از این گونه کارها با همکاری دوستان انجام میدادم
و اصولا با این گونه اتفاقات بیگانه نبودم.
هر موقع کسی را میدیدم همه اش به این فکر میکردم که

یعنی اینها دغدغه کنکور ندارن؟

نمیخواهند کنکور شرکت کنند؟چرا نمیخواهند؟
یعنی کاری با سازمان سنجش ندارند؟
یعنی قبولی کنکور ارشد مهندسی پزشکی برایشان مهم نیست؟

شاید شرایط مشغول به کار شدن را دارند  و نیازی به ادامه تحصیل نمی بینند.
شاید شرایط مالی خوبی دارند و اصلا برایشان مهم نیست که ادامه بدهند یا
حداقل میتوانند در یک دانشگاه با پرداخت شهریه ثبت نام کنند
و مشکلی از این بابت ندارند.شاید هم سهمیه ای دارند که میتواند قبولی انها را تا حدی تضمین کند.
این افکار از دید فردی عادی کاملا مسخره و بیهوده به نظر می رسد.
اما این افکار یک دواطلب کنکور را میتواند  احاطه کند.

با احترام
علی عابدی فارغ التحصیل ارشد مهندسی پزشکی در دانشگاه صنعتی شریف.
ادامه در قسمت دوم.!

در صورتی که تمایل به مشاوره تلفنی با استاد عابدی را دارا هستید
میتوانید در این صفحه ثبت نام نمایید.

این جلسه مشاوره کاملا رایگان خواهد بود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *